دعایت می کنم، عاشق شوی روزی
عشق نمی پرسه تو کی هستی؟عشق فقط میگه: تو مال منی .
عشق نمی پرسه اهل کجایی؟
فقط میگه: توی قلب من زندگی می کنی .
عشق نمی پرسه چه کار می کنی؟
فقط میگه: باعث می شی قلب من به ضربان بیفته .
عشق نمی پرسه چرا دور هستی؟
فقط میگه: همیشه با منی .
عشق نمی پرسه دوستم داری؟
فقط میگه: دوست دارم
تو را من چشم در راهم شبا هنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
و زان دل خستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم .
شبا هنگام در آن دم که برجا دره ها چون مرده ماران خفتگان اند؛
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یادآوری یا نه من از یادت نمیکاهم؛
تو را من چشم درراهم.
«نیما یوشیج»
هفت شهر عشق: هفت مرحله یک رابطه:
شهر اول: نگاه و دلربایی مرحله اول: حرف و دل فریبی
شهر دوم: دیدار و آشنایی مرحله دوم: کلک و بازی
شهر سوم: روزهای شیرین مرحله سوم: امید های واهی
شهر چهارم: بهانه و فکر جدایی مرحله چهارم: خسته از یکنواختی
شهر پنجم: بی وفایی مرحله پنجم: محالاتی جدید و تازه
شهر ششم: دوری و بی اعتنایی مرحله ششم: گفتمان بی محتوا
شهر هفتم: اشک و آه وتنهایی مرحله هفتم: کینه و بغض و انتقام