خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد
نخواست او به من خسته بی گمان برسد
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد
چه می کنی اگر او را خواستی یک عمر
کسی از گرد راه ناگهان برسد
رها کنی برود از دلت جدا بشود
به آنکه دوست ترش داشته, به آن برسد
رها کنی بروند تا دو پرنده شوند
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد
گلایه ای نکنی و بغض خویش را بخوری
که هق هق تو مبادا به گوش آن برسد
خدا کند که... نه نفرین نمی کنم که مباد
به او که عاشق او بوده ام زیان برسد
خدا کند که فقط این عشق از سرم برود
خدا کند آن زمان فرا برسد
ممنونم عزیزم لینکی
مقسی
سلام/دریاجون/شمام وبلاگ قشنگی داری/باز هم به من سر بزن/شمارو لینک کردم
سلام عزیزم مرسی از اومدنت .. بهت سر میزنم
سلام..مممنونم بهم سرزدی..شعرتو ذخیره میکنم بعدا بخونم..من لینکت کردم تو هم دوست داشتی بلینک
مرسی از اینکه به کلبه ی محقر من سر زدی ...
سلام دریا جون این وبه جدیدمه اونو حذف کردمش دیگه اینو بلینک منم تو وبه جدیدم لینکیدمت
سلام عزیزم .. برام آدرس جدیدتو نزدی ... قبلیه است!
سلام وب قشنگی داری.
سلام .. مرسی از اینکه بهم سر زدین